شاپرک
علی نجوای عرش کبریایی علی مولود بیت ا...اعلی علی آیینه ای از حق زمعنی علی قربانی محراب خونین علی میزان حق،مثقال توزین علی مولای درویشان بی کس علی روحی زانفاس مقدس علی ذکر و دعای هرملائک علی ره توشه عرفان سالک علی وصف کمالات پیمبر علی را دخت احمد گشته همسر علی همراه خود دارد سه گوهر علی دارد حسن همراه کوثر علی دارد حسینی نور عینی علی سلطان وچون او کس نبینی علی غمخوار ودمساز یتیمان علی مرحم به دلهای پریشان علی شافی به غوغای قیامت علی مبعوث حق ،نور ولایت علی قرآن ناطق خصم هر خس علی تفسیر قرآن و سخن بس سخن دل عـــاشق دوست ز رنـــــگش پیداست بیدلــــــــــى از دل تنگـــش پیداست نتــــــــــوان نــــــرم نمودش به سخن ایــــن سخن، از دل سنگش پیداست از در صلح بــــــــــرون نـــــاید دوست دیگـــــــر امـــــروز، ز جنگش پیداست مَى زده است، از رُخ سرخش پرسید مستـــى از چشم قشنگش پیداست یار، امشب پى عاشق کشى است مـــــن نگویـــــــم؛ ز خَدَنگش پیداست رازِ عشـــــق تــــــــو نگــوید "هندى" چـــه کنـــــم من که ز رنگش پیداست بسیجی ام به امید ظهور پنجره ام
تا صورت پیوند جهان بود، علىّ بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علىّ بود
شاهى که ولىّ بود و وصىّ بود، علىّ بود
سلطان سخا و کرم و جود، علىّ بود
آن شیر دلاور که ز بَهر طَمَع نفس
در خوان جهان پنجه نیالود، علىّ بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علىّ بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علىّ بود
آن قلعه گشائى که در از قلعه خیبر
بر کند به یک حمله و بگشود، علىّ بود
دم به دم ، دم از ولاى مرتضى باید زدن
دست و دل بر دامن آل عبا باید زدن
نقش حبِّ خاندان بر لوح دل باید نگاشت
مُهر مِهر حیدرى بر دل چو ما باید زدن
هر درختى کو ندارد میوه حُبّ علىّ
اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن
شاعر: شمس تبریزى
و بازمانده نسل هزار حنجره ام
هنوز عهد و مرامی که داشتم دارم
و جان نیمه تمامی که داشتم دارم
به همرهان که جفا می کنند می گویم
اگر چه گفته ام اکنون بلند می گویم
که تا به چشمه نور حیات روزنه ایست
تمام بود و نبودم فدای خامنه ای است
Design By : Pichak |