سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شاپرک

image

در ساحل جود خدا باران گرفته

باران نور و رحمت و احسان گرفته

در هر نگاه این قبیله هل أتایی ست

چشم تهیدستان عالم جان گرفته

می بارد انوار کرم از هر کرانه

شبهای دلگیر زمین پایان گرفته

داده خدا ماهی به خورشید رئوفش

آری دعای حضرت جانان گرفته

از عرش جنت سوره‌ی یاسین رسیده

خاک مدینه عطر الرّحمان گرفته

نسل امامت می شود پاینده با او

از برکتش دلهای شیعه جان گرفته

او می رسد جود و سخا معنا بگیرد

در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد

عالم همه قطره اگر دریا تو هستی

کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی

فیض وجود توست رزق اهل دنیا

باران جود عالم بالا تو هستی

ای آسمان لطف غیر از آستانت

سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستی

مانده ست ابتر کیدِ بدخواهان شیعه

روشن ترین تفسیر اعطینا تو هستی

مانند کوثر چشمه‌ی جاری نوری

با این حساب آئینه‌ی زهرا تو هستی

بابات بوده پاره‌ی قلب پیمبر

آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستی

ابن الرضایی تو کریم بن کریمی

ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی

چشمان تو جنت! نه جنت آفرینی ست

در هر نگاه روشنت خلد برینی ست

هر واژه‌ی تو عطر و بوی وحی دارد

وقتی که خلق و خوی تو روح الامینی ست

با عشق تو قلبی نمی سوزد در آتش

آقا ولای تو عجب حصن حصینی ست

گویا گره خورده دلم با عرش اعلی

هر رشته از مهر شما حبل المتینی ست

اذن حضور اینجا فقط اخلاص و تقواست

چشمان تو خورشید هر اهل یقینی ست

کی لایق وصف شکوه بی حد تو

این شعرها این واژه های اینچینی ست

ای آسمان! ای بی کران! ای بی نهایت!

من را ببخش آقا اگر شعرم زمینی ست

من روزی هر ساله ام را از تو دارم

چشمان من بر دستهای نازنینی ست

عمریست که ریزه خور این آستانم

در وصف جود بی کرانت ناتوانم

هر شب دل من سائل باب المراد است

آنجا که حاجتمند درگاهش زیاد است

آنجا که امید و پناه آخر ماست

آنجا که اوج هر توسل یا جواد است

جز آستان تو پناهی که نداریم

این استغاثه با تمام اعتقاد است

بی لطف تو از دست خواهد رفت عبدت

یک گوشه چشمی سائل تو خانه زاد است

ماها کجا و سائلی آستانت

بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست

آقا شفیع ما به درگاه خدایی

وقتی که جودش را به چشمان تو داده ست

مداح چشمانت کسی غیر از خدا نیست

بر ما مگیری خرده، واژه کم سواد است

در مشهد سلطان ایران هم که هستیم

دلهای ما پروانه‌ی باب الجواد است

آقا دل من در هوای کاظمین است

در حسرت یک بوسه بر قبر حسین است

 

یوسف رحیمی


نوشته شده در چهارشنبه 91/3/3ساعت 3:19 عصر توسط شاپرک نظرات ( ) |

خدا، آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا

زمانی که هراس و مرگ می دزدد سکوتت را

یکی همچون نسیم دست می گوید:

کنارت هستم ای تنها


نوشته شده در جمعه 91/2/29ساعت 1:55 صبح توسط شاپرک نظرات ( ) |

  

دنیا با حضور تو دنیای دیگریست    

 روز طلوع تو فردای دیگریست 


 باهر غروب جمعه دلم زار می زند

 چشم انتظار جمعه زیبای دیگریست


 با یادت ای مسافر شب گرد کربلا

 اینجا نشسته ام دلم جای دیگریست


نوشته شده در جمعه 91/2/29ساعت 1:33 صبح توسط شاپرک نظرات ( ) |

پیش از طلوع خورشید‌

وقی سپیده سر زد

وقتی پرنده ی شب

از بام خانه پر زد

برخاستم من از خواب

رفتم وضو گرفتم

دست دعا گشودم

یاری از او گرفتم

از پشت بام مسجد

آمد ندای توحید

بار دگر به دل ها

نور نشاط بخشید

من جانماز خود را

آهسته بازکردم

آن گاه با خدایم

راز و نیازکردم


نوشته شده در شنبه 91/2/9ساعت 5:25 عصر توسط شاپرک نظرات ( ) |

ما لاله های آزاد در باغ انقلابیم

شاداب و پر طراوت مثل گل بهاریم


مانند غنچه هستیم ما در حجاب زیبا

زیباتر از شکوفه،در بین باغ و گل ها


همواره چادر ما باشد پناه و ایمان

شکر خدا که دوریم از جنگ و باد و طوفان


ما غنچه های ایمان چون آفتاب هستیم

خوشحال و شادمانیم چون با حجاب هستیم


نوشته شده در جمعه 91/2/8ساعت 1:34 صبح توسط شاپرک نظرات ( ) |

باران آمد و دوباره

کوچمان پر سر و صدا شد

شرشر باران

بسیار زیبا شد

باران آمد و دوباره

غنچه بیدار شد از خواب

نرگس و مریم و لاله

آب خوردند بسیار


نوشته شده در دوشنبه 91/1/28ساعت 12:47 صبح توسط شاپرک نظرات ( ) |


Design By : Pichak