شاپرک - پيام‌هاي ارسالي

يک شبي مجنون نمازش را شکست بي وضو در کوچه ليلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده اي زد بر لب درگاه او پر زليلا شد دل پر آه او گفت يا رب از چه خوارم کرده اي بر صليب عشق دارم کرده اي جام ليلا را به دستم داده اي وندر اين بازي شکستم داده اي نشتر عشقش به جانم مي زني دردم از ليلاست آنم مي زني خسته ام زين عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن(ادامه در وب)

Fri, 27 Jul 2012 14:59:00 GMT

يک شبي مجنون نمازش را شکست بي وضو در کوچه ليلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده اي زد بر لب درگاه او پر زليلا شد دل پر آه او گفت يا رب از چه خوارم کرده اي بر صليب عشق دارم کرده اي جام ليلا را به دستم داده اي وندر اين بازي شکستم داده اي نشتر عشقش به جانم مي زني دردم از ليلاست آنم مي زني خسته ام زين عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن(ادامه در وب)

مولاي ما نمونه ي ديگر نداشته است/اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

Fri, 02 Nov 2012 02:00:00 GMT

مولاي ما نمونه ي ديگر نداشته است/اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

امشب که بي قرارم ؛ هواي کعبه دارم ؛ ببين چه دل فکارم ؛ در سينه ناله دارم ؛ چون مي‌رسد به گوشم ؛ از ناله‌هاي زهرا ؛ در بين ناله گويد ؛ اي واي مادر ندارم ؛ بي‌مادري چه سخته ؛ بي مادرا مي‌دونند ؛ نشونه‌ي يتيما ؛ چشماي غرق خونند ؛ اي دخترِ خديجه ؛ ماندي غريب و تنها ؛ امشب به گريه گويم ؛ واي از دلِ تو زهرا

Sun, 29 Jul 2012 22:16:00 GMT

امشب که بي قرارم ؛ هواي کعبه دارم ؛ ببين چه دل فکارم ؛ در سينه ناله دارم ؛ چون مي‌رسد به گوشم ؛ از ناله‌هاي زهرا ؛ در بين ناله گويد ؛ اي واي مادر ندارم ؛ بي‌مادري چه سخته ؛ بي مادرا مي‌دونند ؛ نشونه‌ي يتيما ؛ چشماي غرق خونند ؛ اي دخترِ خديجه ؛ ماندي غريب و تنها ؛ امشب به گريه گويم ؛ واي از دلِ تو زهرا

خداي من تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم، تو را وفادار ديدم و هر جا که رفتم باز گشتم، تو را گرم ديدم و در سردترين لحظه ها به سراغت آمدم ، اما... اما... تو در من چه ديدي که به من وفادار ماندي...؟؟

Fri, 27 Jul 2012 02:36:00 GMT

خداي من تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم، تو را وفادار ديدم و هر جا که رفتم باز گشتم، تو را گرم ديدم و در سردترين لحظه ها به سراغت آمدم ، اما... اما... تو در من چه ديدي که به من وفادار ماندي...؟؟

يک شبي مجنون نمازش را شکست/بي وضو در کوچه ليلا نشست/عشق آن شب مست مستش کرده بود/فارغ از جام الستش کرده بود

Fri, 27 Jul 2012 14:44:00 GMT

يک شبي مجنون نمازش را شکست/بي وضو در کوچه ليلا نشست/عشق آن شب مست مستش کرده بود/فارغ از جام الستش کرده بود

خدايا! من دلم قرصه! کسي غير از تو با من نيست ; خيالت از زمين راحت ، که حتي روز ، روشن نيست! / کسي اينجا نمي بينه ، که دنيا زير چشماته! ; يه عمره يادمون رفته ، زمين دارمکافاته / فراموشم شده گاهي ، که اين پايين چه هاکردم! ; که روزي بايد از اينجا ، بازم پيش تو برگردم! / خدايا وقت برگشتن ، يه کم با من مدارا کن ; شنيدم گرم آغوشت ، اگه ميشه منم جا کن.

Fri, 27 Jul 2012 02:42:00 GMT

خدايا! من دلم قرصه! کسي غير از تو با من نيست ; خيالت از زمين راحت ، که حتي روز ، روشن نيست! / کسي اينجا نمي بينه ، که دنيا زير چشماته! ; يه عمره يادمون رفته ، زمين دارمکافاته / فراموشم شده گاهي ، که اين پايين چه هاکردم! ; که روزي بايد از اينجا ، بازم پيش تو برگردم! / خدايا وقت برگشتن ، يه کم با من مدارا کن ; شنيدم گرم آغوشت ، اگه ميشه منم جا کن.

عشق يعني اشک توبه در قنوت / خواندنش با نام غفار الذنوب عشق يعني چشمها هم در رکوع / شرمگين از نام ستار العيوب عشق يعني سر سجود و دل سجود / ذکر يارب يارب از عمق وجود

Fri, 27 Jul 2012 02:56:00 GMT

عشق يعني اشک توبه در قنوت / خواندنش با نام غفار الذنوب عشق يعني چشمها هم در رکوع / شرمگين از نام ستار العيوب عشق يعني سر سجود و دل سجود / ذکر يارب يارب از عمق وجود

اي راهب کليسا ديگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را، نقاره مي‌زند طوس آيا مسيح ايران کم داده مرده را جان جاني دوباره بردار با ما بيا به پابوس آن‌جا که خادمينش از روي زايرينش گرد سفر بگيرند با بال ناز طاووس خورشيد آسمان‌ها در پيش گنبد او رنگي ندارد آري چيزي شبيه فانوس روياي ناتمامم ساعات در حرم بود باقي عمر اما افسوس بود و کابوس وقتي رسيدي آن‌جا در آن حريم زيبا

Wed, 26 Sep 2012 22:07:00 GMT

اي راهب کليسا ديگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را، نقاره مي‌زند طوس آيا مسيح ايران کم داده مرده را جان جاني دوباره بردار با ما بيا به پابوس آن‌جا که خادمينش از روي زايرينش گرد سفر بگيرند با بال ناز طاووس خورشيد آسمان‌ها در پيش گنبد او رنگي ندارد آري چيزي شبيه فانوس روياي ناتمامم ساعات در حرم بود باقي عمر اما افسوس بود و کابوس وقتي رسيدي آن‌جا در آن حريم زيبا

هموطن دل نگران فرداي تو ام تو که هستي ات در لحظه اي بر باد رفت تو که عزيزت اينچنين به زير خاک رفت هموطن امروز اگر از تو دورم قلبم از هر زمان به تو نزديکتر است هموطن غم تو درد من است هموطن دلم را به زير پايت مي گذارم هموطن اشکهايت را از ديده مي زدايم هموطن کلبه ات را دوباره مي سازم هموطن پوست تنم را به جاي فرش زير پايت مي گذارم هموطن قشنگترين گلها را در باغچه دلت مي کارم حتي اگر لحظه اي لبخند را به

Tue, 14 Aug 2012 03:04:00 GMT

هموطن دل نگران فرداي تو ام تو که هستي ات در لحظه اي بر باد رفت تو که عزيزت اينچنين به زير خاک رفت هموطن امروز اگر از تو دورم قلبم از هر زمان به تو نزديکتر است هموطن غم تو درد من است هموطن دلم را به زير پايت مي گذارم هموطن اشکهايت را از ديده مي زدايم هموطن کلبه ات را دوباره مي سازم هموطن پوست تنم را به جاي فرش زير پايت مي گذارم هموطن قشنگترين گلها را در باغچه دلت مي کارم حتي اگر لحظه اي لبخند را به

خاک اين شهر به چشمان تو عادت دارد خوش بحال نفس قم که لياقت دارد چون تو يک روز از اين کوچه گذشتي عمري زندگي در دل اين شهر سعادت دارد گنبدت پر شده از کفتر و تنها دل من چون کلاغي ست که روياي زيارت دارد کوچک است آه ولي حوض تو با دريا و ... گنبدت با خود خورشيد رقابت دارد… حرمت مثل نگيني است ولي در دل خاک زير خاکي همه جا اين همه قيمت دارد

Mon, 17 Sep 2012 18:01:00 GMT

خاک اين شهر به چشمان تو عادت دارد خوش بحال نفس قم که لياقت دارد چون تو يک روز از اين کوچه گذشتي عمري زندگي در دل اين شهر سعادت دارد گنبدت پر شده از کفتر و تنها دل من چون کلاغي ست که روياي زيارت دارد کوچک است آه ولي حوض تو با دريا و ... گنبدت با خود خورشيد رقابت دارد… حرمت مثل نگيني است ولي در دل خاک زير خاکي همه جا اين همه قيمت دارد

جمعه ها وحيرت وحرمان/ والعصر وانسان وخسران جمعه ها وجاي خالي يک مرد امتي گرفتارو غافل از درد جمعه ها ويک امام وانتظار سالهاو غيبت فصل بهار جمعه ها وفردهاي پرادا جازده خودرازاهل خدا کي مي آيد انکه تيغ مي کشد برادعا رسوامي کند زهد فروشان اهل ريا(سروده:مرتضي زارعي)

Fri, 27 Jul 2012 13:37:00 GMT

جمعه ها وحيرت وحرمان/ والعصر وانسان وخسران جمعه ها وجاي خالي يک مرد امتي گرفتارو غافل از درد جمعه ها ويک امام وانتظار سالهاو غيبت فصل بهار جمعه ها وفردهاي پرادا جازده خودرازاهل خدا کي مي آيد انکه تيغ مي کشد برادعا رسوامي کند زهد فروشان اهل ريا(سروده:مرتضي زارعي)

شهر قم يک گل به نام حضرت معصومه(س) دارد اين شرف را شهر قم با حضرت معصومه(س)دارد شهر ما سرمست گشته از شميم عطر کويش يک جهان عطر مصفا حضرت معصومه(س)دارد هر که شد مهمان به قم از فيض اولبريز گشته اين کرامتها به دلها حضرت معصومه(س) دارد من چه گويم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو يک بغل فيض معلا ، حضرت معصومه(س) دارد

Mon, 17 Sep 2012 16:51:00 GMT

شهر قم يک گل به نام حضرت معصومه(س) دارد اين شرف را شهر قم با حضرت معصومه(س)دارد شهر ما سرمست گشته از شميم عطر کويش يک جهان عطر مصفا حضرت معصومه(س)دارد هر که شد مهمان به قم از فيض اولبريز گشته اين کرامتها به دلها حضرت معصومه(س) دارد من چه گويم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو يک بغل فيض معلا ، حضرت معصومه(س) دارد

گاه گاهي مي شود دلتنگي از حدبگذرد/ سيل افکاري که از ذهنت نبايد، بگذرد

Wed, 26 Sep 2012 22:05:00 GMT

گاه گاهي مي شود دلتنگي از حدبگذرد/ سيل افکاري که از ذهنت نبايد، بگذرد

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي اي آنکه در حجابت درياي نور داري من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟ برعکس چشمهايم چشمي صبور داري از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟ در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

Fri, 29 Jun 2012 14:43:00 GMT

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي اي آنکه در حجابت درياي نور داري من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟ برعکس چشمهايم چشمي صبور داري از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟ در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

برهم زنيد ياران اين بزم بي صفا را/ مجلس صفا ندارد بي يار مجلس آرا/ بي شاهدي و شمعي هرگز مباد جمعي/ بي ناله شور نبود مرغان خوش نوا را/ بي جامي و مدامي ،هرگز نپخته خامي/ تا کي بتلخ کامي،سر مي بري نگارا/ از دولت سکندر بگذر برو طلب کن/ با پاي همّت خضر سر چشم? بقا را/ بيگانه باش از خويش و زخويشتن مينديش/ جز آشنا نبيند ديدار آشنا را/

Fri, 29 Jun 2012 03:12:00 GMT

برهم زنيد ياران اين بزم بي صفا را/ مجلس صفا ندارد بي يار مجلس آرا/ بي شاهدي و شمعي هرگز مباد جمعي/ بي ناله شور نبود مرغان خوش نوا را/ بي جامي و مدامي ،هرگز نپخته خامي/ تا کي بتلخ کامي،سر مي بري نگارا/ از دولت سکندر بگذر برو طلب کن/ با پاي همّت خضر سر چشم? بقا را/ بيگانه باش از خويش و زخويشتن مينديش/ جز آشنا نبيند ديدار آشنا را/