شاپرک
گفتم: روی شیشه های زندگی لکه هاییست که جلوی چشم های ما را می گیرد. گفتی: ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم. گفتم: خسته ایم. گفتی: از خدا بترسید و کارها را به ما واگذار کنید. گفتم: پس کی می آیی؟ گفتی: فرج موکول به اراده ی خداوند است، و هرکس برای ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست. حالا منم و خیال تو؛ که روز ها و شب های پاییز را امیدوار می کند و این واژه های نور را به آغوش می کشم تا جمعه ی آمدنی!
نوشته شده در جمعه 91/4/2ساعت
11:10 صبح توسط شاپرک نظرات ( ) |
Design By : Pichak |